درآمد و هزینه در نظریه تابع مصرف با توجه به مبانی اسلامی
 
چکیده
این مقاله با توجه به سه محور بحث در نظریه تابع مصرف فریدمن یعنی تغییر در کرانه پایین تابع مصرف و در کرانه بالا و در شیب تابع مصرف به بررسی امکان تغییر تابع مصرف می‌پردازد و در مقابل با توجه به مبانی این نظریه مبانی اسلامی‌ با آن سنجیده می‌شود تا مشخص شود که آیا با مبانی اسلامی‌ نیز این نظریه می‌تواند همچنان به روند خود ادامه دهد یا خیر؟

تعداد کلمات 2616/ تخمین زمان مطالعه 13 دقیقه

مقدمه

فریدمن مصرف را وابسته به درآمد دائمی‌می‌داند. مصرف کنندگان در واکنش به تغییرات موقتی درآمد، از راه گرفتن وام یا پس انداز کردن، مصرف را یکسان و یکنواخت می‌کنند. در آمد دائمی‌نیز تابعی از نرخ بهره، درآمد مورد انتظار، ثروت و درآمد جاری است. در نتیجه تابع مصرف از نظر فریدمن این گونه است:
C = ay
همچنین او نتیجه می‌گیرد مصرف کل خانوار و به تبع آن جامعه، به نرخ بهره، در آمد مورد انتظار، ثروت و درآمد جاری بستگی دارد.[1]
فریدمن درباره میزان مصرف خانوار وقتی درآمد فرد پایین تر از حد کفاف است و یا بالاتر از حد اسراف است، سخنی نمی‌گوید. همچنین فریدمن تمامی‌مطالب اقتصاد کلاسیک درباره مطلوبیت و انگیزه‌ها و اهداف مصرف را می‌پذیرد.
انگیزه همه رفتارهای انسان اسلامی‌ «بیشینه کردن لذت‌های دنیایی و آخرتی و کمینه کردن رنج‌های دنیایی و آخرتی با تقدم لذتها و رنج‌های آخرتی بر دنیایی» است.[2] تخصیص درآمد نیز با همین انگیزه انجام می‌شود. مسلمان به دنبال آن است تا در آمد خود را به گونه ای تخصیص دهد که به هدف مزبور برسد، و از آنجا که پای لذت و رنج آخرتی رفتارها در میان است، انسان با عقل خود نمی‌تواند راه دستیابی به این هدف را بی نیاز از وحی تشخیص دهد؛ از این رو به آموزه‌های اسلام در این باره نیازمند است؛ در واقع مسلمان با توجه به محدویت‌های فردی، نهادی و شرعی، درآمد خود را به مصرف، سرمایه گذاری و انفاق در راه خدا به گونه ای سازگار و عقلایی برای بیشینه کردن سرجمع لذت‌های دنیایی و آخرتی خود تخصیص میدهد.
نکته مهم این است که اگرچه فروض پیش گفته در جامعه آرمانی اسلامی‌به طور کامل محقق خواهد شد، اما در عمل مشاهده میشود این آموزه‌ها هرچند ناقص، بر رفتار مسلمانان تأثیرگذارند؛ لذا می‌توان ادعا کرد متوسط مصرف جامعه مسلمانان به این آموزه‌ها عمل می‌کنند و مباحث بعدی در تبیین تابع مصرف بر اساس آموزه‌های اسلامی‌عینی و واقعی است، نه فرضی و خیالی.
با در نظر گرفتن مبانی معرفت‌شناسی، روش‌شناسی، هستی‌شناسی، اعتقادی، انسان‌شناسی و ارزش‌شناسی اسلام، تابع مصرف میلتون فریدمن با سه تغییر در کرانه پایین، کرانه بالا و شیب منحنی مواجه می‌گردد. در ادامه هر یک از موارد تغییر را بیان می‌کنیم.
 

1. تغییر در کرانه پایین تابع مصرف

فریدمن با پذیرش مبانی معرفت‌شناسی، روش‌شناسی و هستی‌شناسی و اعتقادی اقتصاد کلاسیک در مورد مطلوبیت و انگیزه‌ها و اهداف مصرف، نقطه آغاز تابع مصرف (کرانه پایین) را مبدأ محور در نظر می‌گیرد. بنا بر نظریه تابع مصرف فریدمن، اگر درآمد صفر باشد، مصرف نیز صفر خواهد بود. این مطلب در تابع و نموداری که او ارائه کرد، قابل مشاهده است.
همان گونه که پیشتر اشاره شد، مبنای روش‌شناسی اسلام «مبناگرایی نظام وار» است. انگیزه همه رفتارهای انسان اسلامی‌ «بیشینه کردن لذت‌های دنیایی و آخرتی و کمینه کردن رنج‌های دنیایی و آخرتی با تقدم لذتها و رنج‌های آخرتی بر دنیایی» است. تخصیص درآمد نیز با همین انگیزه انجام می‌شود. مسلمان به دنبال آن است تا در آمد خود را به گونه ای تخصیص دهد که به هدف مزبور برسد، و از آنجا که پای لذت و رنج آخرتی رفتارها در میان است، انسان با عقل خود نمی‌تواند راه دستیابی به این هدف را بی نیاز از وحی تشخیص دهد؛ از این رو به آموزه‌های اسلام در این باره نیازمند است؛بر این اساس، باید هر آموزه اسلامی‌با سایر آموزه‌های نظام اسلامی‌هماهنگ باشد و با سایر اهداف اخلاقی، تربیتی، عبادی و... در تعارض نباشد. همچنین بر اساس مبانی معرفت‌شناسی اسلامی، وحی عالی ترین منبع شناخت است و فرد مسلمان در اتخاذ تصمیم‌ها و رفتارهای اقتصادی خود از آموزه‌های وحیانی چشم پوشی نمی‌کند. بر همین اساس، علل مجرد و عوامل معنوی در نگرش فرد مسلمان به هستی، تأثیر بسزایی دارد. عوامل معنوی همچون شکر و انفاق و رفتار مصرفی او را تحت تأثیر قرار می‌دهند. از نظر او، هستی دارای خزاین غیب است و او ترسی از انفاق در راه خدا ندارد. بر اساس آموزه‌های اعتقادی اسلام، ربوبیت الهی در هدایت تکوینی و تشریعی انسان‌ها وجود دارد و دولت موظف به دخالت در امور اقتصادی برای رسیدن جامعه مسلمانان به اهداف متعالی خود است.
از آیات و روایات چنین استفاده میشود که بر هر مسلمان واجب است مخارج زندگی خود را در حد ضرورت و افراد تحت تکفلش را در حد کفاف تأمین کند. حد ضرورت، حدی است که نیازهای حیاتی فرد تأمین شود و حد کفاف حدی است که در آن، نیازهای معقول زندگی با توجه به شأن و موقعیت اجتماعی فرد تأمین شود[3]، و اگر نتواند چنین کند، فقیر است و می‌تواند از وجوه شرعی (خمس و زکات) استفاده کند. همچنین بر عهده دولت است که کمبود او را جبران و فقر را از او رفع کند.[4] در نتیجه تا زمانی که در آمد فرد مسلمان به اندازه مصرف حد کفاف نکند، باید درآمدهای جبرانی از سوی سایر مسلمانان و دولت اسلامی‌به او داده شود تا مصرف او از حد کفاف کمتر نشود. بر این اساس، کرانه پایین تابع مصرف، حد کفاف است.

۲. تغییر در کرانه بالای تابع مصرف

با توجه به مبنای معرفت‌شناسی اسلام که وحی را عالی ترین منبع شناخت می‌داند، مسلمان به دنبال آن است تا در آمد خود را به گونه‌ای تخصیص دهد که به هدف مزبور برسد، و از آنجا که پای لذت و رنج آخرتی رفتارها در میان است، انسان با عقل خود نمی‌تواند راه دستیابی به این هدف را بی نیاز از وحی تشخیص دهد؛ از این رو به آموزه‌های اسلام در این باره نیازمند است.
در الگوی رفتار مصرف کننده مسلمان علاوه بر محدودیت‌های ناشی از درآمد فرد و محدودیت‌های ناشی از ساختار اقتصاد و محیط، محدودیتهای شرعی نیز اضافه میشود.
حرامهای شرعی در حوزه اقتصاد که تخصیص درآمد را تحدید می‌کنند، دو نوع اند: برخی صرف درآمد برای خرید و فروش کالایی خاص را ممنوع کرده اند؛ به عبارت دیگر در شرع مقدس اسلام مصرف برخی از کالاها و انجام برخی معامله‌ها، فعالیتها و سرمایه گذاریها ممنوع شده است؛ برای نمونه مصرف خوک، شراب، نجاسات، خرید و فروش آلات قمار و لهو و لعب و غنا و همچنین صرف درآمد در قماربازی و رشوه و... حرام شده است.[5] برخی نیز رفتار اقتصادی ویژه ای را حرام کرده اند، مانند حرمت ربا، به گونه ای که در اسلام، ربای معاملی و ربای قرضی حرام است؛ بنابراین پس انداز مرسوم در بانکهای ربوی نمی‌تواند یکی از راههای تخصیص درآمد مسلمان به شمار رود.
یکی دیگر از محدودیتهای صرف اموال در اسلام تبذیر است. تبذیر به مفهوم صرف مال در راههای نامشروع، مانند قمار، زنا، غنا، شراب خواری و اضرار به دیگران است که در قرآن کریم با صراحت حرام شده است.[6]
همچنین اسراف نیز در شریعت اسلامی‌حرام اعلام شده است. اسراف به معنای تجاوز از حد متعادل است.[7] اسراف مال، گاه در مورد تخصیص درآمد به کار می‌رود و مفهوم آن صرف درآمد در راهی به مقدار بیش از حد متعادل است.[8] گاهی نیز درباره استفاده ناقص با نادرست یا بیش از حد نیاز از کالای مصرفی[9] یا سرمایه ای به کار می‌رود.[10] اسراف، یکی از گناهان بزرگ است که قرآن کریم در ۲۳ مورد با لحن شدیدی آن را محکوم کرده است.[11]
اسراف با این معنای عام، شامل تبذیر (ولخرجی و صرف مال در راههای نامشروع)، اتراف (خوشگذرانی و لذت جویی افراطی) و اتلاف مال که در آیات و روایات تحریم شده اند نیز می‌شود.[12]
با توجه به مطالب قبل، کرانه بالای تابع مصرف، حد اسراف است. البته با توجه به مبانی یادشده، محدودیتی در کسب درآمد برای فرد مسلمان نیست، اما او نباید در مصرف خود اسراف کند و همان گونه که اشاره شد مازاد درآمد خود را انفاق می‌کند تا رضایت خداوند را جلب کند.
 

٣. تغییر در شیب تابع مصرف

از دیدگاه فریدمن تابع مصرف، دارای شیب ثابت است و همان گونه که در نمودار مشاهده شد، منحنی با شیب ثابت به به شکل یک خط مستقیم است.
با توجه به مبانی هستی‌شناسی اسلام و در نظر گرفتن علت غایی برای جهان هستی، فرد مسلمان، رفتار اقتصادی خود را در جهت تکامل و حرکت به سمت علت غایی نظام هستی شکل می‌دهد. در این میان با توجه به مبنای معرفت‌شناسی اسلام که وحی را عالی ترین منبع شناخت میداند، از تکاثر و فخرفروشی اجتناب می‌کند و بر اساس اصل مواسات در حد متوسط مردم جامعه مصرف می‌کند. او مازاد درآمد خود را در اختیار دیگران قرار میدهد تا همگی در حد متوسط زندگی کنند. مکتب اسلام، تجمع ثروت در دست عدهای محدود از افراد جامعه و شکاف عمیق طبقاتی را برنمیتابد. بدین منظور در آموزه‌های اسلامی‌«کنز اموال» حرام شده است. کنز مال به معنای ذخیره و انباشت مال است. در اسلام، کنز مال و عدم انفاق آن در راه خدا حرام شده است.[13] مقصود از انفاق فی سبیل الله، خرج مال در راه‌هایی است که خداوند آن را واجب یا مجاز شمرده است. بر این اساس، مسلمان حق ندارد درآمد خود را به انگیزه انباشتن ثروت بدون پرداخت حقوق الاهی نگه دارد.[14]
از سوی دیگر، قرآن کریم علت حکم تقسیم فیء را چنین عنوان می‌کند که «این اموال در میان توانگران شما دست به دست نگردد»[15] و فاصله طبقاتی زیاد نشود.
همزمان با مذمت شکاف طبقاتی در آموزه‌های اسلامی، قرآن کریم اصل اخوت را پایه گذاری کرده است و همه مؤمنین در جامعه اسلامی‌را برادران یکدیگر می‌داند[16] و این برادری ایمانی را نعمتی الهی معرفی می‌کند.[17] این حس برادری چنان در مسلمانان صدر اسلام تأثیر گذاشت که در بسیاری از اوقات از نیازهای خود چشم پوشیده، با ایثار و از خودگذشتگی، برادران مسلمان خود را بر خویشتن مقدم میداشتند. تأکید پیشوایان معصوم دین مقدس اسلام، بر اصل «مواسات»[18] به حدی است که پیامبر اکرم(ص) کسی که فقیری را در مال خود شریک کند را مؤمن حقیقی می‌خواند[19] و امیر المؤمنین(ع) نیز بهترین برادران مسلمان را کسی معرفی می‌کند که با او مواسات کند، و بهتر از او، آن کی که به اندازه کفاف به وی بدهد.[20] همچنین ایشان برترین مرتبه جوانمردی را، بخشیدن مال به برادران و زندگی کردن همسان آنان می‌دانند،[21] اما اگر در جامعه ای مواسات نباشد، شرط شیعة حقیقی بودن را از دست میدهند؛ آن گونه که ابی اسماعیل به امام صادق(ع) عرض کرد: در نزد ما شیعیان زیادند و امام فرمودند آیا این گونه هست که ثروتمندان بر فقرا دلسوزی کنند و .... و مواسات میان آنان برقرار باشد؟ ابی اسماعیل جواب داد: نه این گونه نیستند. سپس امام فرمودند: پس آنان شیعه نیستند.
بر این اساس، شیب منحنی مصرف پس از کرانه پایین مصرف (حد کفاف)، تا حد متوسط زندگی مردم، به صورت فزاینده و از حد متوسط تا کرانه بالای مصرف (حد اسراف) به صورت کاهنده خواهد بود؛ زیرا بر اساس نظام ارزشی پیش گفته در رعایت اصل مواسات و نفی شکاف طبقاتی و تکاثر و تفاخر، مسلمانان تلاش می‌کنند همگی در حد متوسط زندگی کنند؛ یعنی کسانی که درآمدشان از حد متوسط بیشتر می‌شود، با روند کاهنده، مصرف و انفاق می‌کنند؛ اما کسانی که زیر حد متوسط درآمد دارند، با کمک برادران ایمانی خود، زودتر به حد متوسط می‌رسند و مصرفشان روند فزاینده خواهد داشت.
 

۴. تابع مصرف بر اساس مبانی معرفت‌شناسی و هستی‌شناسی اسلام

با توجه به تغییرات پیش گفته در تابع مصرف فریدمن در اثر تأثیر مبانی معرفت‌شناسی و هستی‌شناسی اسلام، برای به دست آوردن منحنی مصرف، باید کرانه بالا و پایین منحنی مصرف و شیب آن را به دست آوریم.
بنابر مطالب پیش گفته کرانه پایین تابع مصرف در آموزه‌های اسلامی، حد کفاف است و کرانه بالای تابع مصرف، حد اسراف است.
شیب منحنی مصرف نیز از نقطه شروع (مصرف حد کفاف) تا در آمد متناسب با مصرف در حد کفاف به سبب کمکهای جبرانی مردم و دولت صفر است و پس از کرانه پایین مصرف احد کفاف)، شیب تابع مصرف تا حد متوسط زندگی مردم، به صورت فزاینده و از حد متوسط تا کرانه بالای مصرف (حد اسراف) به صورت کاهنده خواهد بود. از این حد به بعد، درآمد وجود دارد، اما مصرف نیست؛ یعنی میل نهایی به مصرف (MPC) که همان شیب تابع مصرف است، از حد اسراف به بعد صفر خواهد شد.
اگر c مصرف در حد اسراف و c حد مصرف کفاف و c مصرف متوسط جامعه باشد، شاید بتوان تابع مصرف مقابل را برای جوامع اسلامی‌با توجه به نکات یادشده در نظر گرفت:
در این تابع c مصرف کل در زمان t و Y درآمد ملی در زمانt وy درآمد ملی که میتواند در زیر حد اسراف هزینه شود، و y درآمد برای تأمین حد کفاف وc حد کفاف و c حد اسراف در مصرف است.

همچنین نمودار زیر را می‌توان ترسیم نمود(نمودار)

ز) جمع بندی و نتیجه گیری

از مطالب پیش گفته نتیجه می‌گیریم مبانی نظری میلتون فریدمن اعم از پیش فرض‌های معرفت‌شناسی، روش‌شناسی، هستی‌شناسی، اعتقادی، انسان‌شناسی و ارزش‌شناسی، در شکل گیری تابع مصرف او تأثیرگذار است.
با توجه به تفاوت زیاد مبانی نظری فریدمن و مبانی نظری اسلامی‌در حوزه‌های معرفت‌شناسی، روش‌شناسی، هستی‌شناسی، اعتقادی، انسان‌شناسی و ارزش‌شناسی، تابع مصرف نیز دگرگون می‌شود. این تغییرات در کرانه پایین (حد کفاف)، کرانه بالا (حد اسراف) و شیب منحنی مصرف به وجود می‌آید.
تابع مصرف استخراج شده در پایان این بخش، یک تابع واقعی است نه ذهنی و خیالی برای جامعه آرمانی؛ زیرا در عمل مشاهده می‌شود آموزه‌های اسلامی‌پیش گفته هرچند ناقص، بر رفتار مصرفی مسلمانان تأثیرگذار است.
 

نمایش پی نوشت ها:

[1] ویلیام اچ برانسون؛ تئوری و سیاست‌های اقتصاد کلان؛ ص۳۲۷-۳۳۴.
[2] سید حسین میر معزی؛ نظام اقتصادی اسلام؛ ص ۶۸-۷۳.
[3] همان، ص ۹۰-۱۰۲.
[4] سید محمدباقر صدر؛ اقتصاد ما؛ ۷۰۵۶۹۷
[5] امام خمینی؛ تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۴۶۸-۴۷۵.
[6] ر.ک: اسراء: ۲۶-۲۷.
[7] محمد محمدی ری شهری؛ میزان الحکمة، ج ۲، ص۱۲۹۵، ح۸۴۹۲
[8] فرقان: ۶۶.
[9] اعراف: ۳۱.
[10] محمد محمدی ری شهری؛ پیشین، ص ۱۲۹۶، ح ۱۸۰۲.
[11] انعام: ۱۴۱. شعرا: ۱۵۱.
[12] محمدرضا حکیمی؛ الحیاة؛ ج ۴، ص ۲۳۱، ح ۳ و ۴.
[13] ر.ک توبه، 35-34.
[14] در عصر حاضر، با توجه به اینکه پول‌ها کاغذی و دارای ارزش اعتباری است، پرسشی مطرح می‌شود و آن اینکه اگر کسی در آمد خود را در بانک به صورت پس انداز قرض الحسنه نگه دارد و به تدریج بر آن بیفزاید، آیا کنز شمرده می‌شود؟ بی تردید اگر انسان در آمدی از راه حلال به دست آورد و پس از پرداخت مخارج واجب (مانند تأمین هزینه زندگی در حد کفاف، پرداخت حقوق واجب شرعی و مالیات‌های
حکومتی و...) مازادی داشته باشد و آن را حتی، با انگیزه جمع ثروت در بانک اسلامی‌سپرده گذاری کند، از آنجا که ثروت راکد نیست و در اقتصاد جریان دارد، این عمل کنز شمرده نمی‌شود. کنز فقط در صورتی است که فرد پولهای خود را از جریان اقتصاد خارج کند؛ برای مثال در صندوقی نگه دارد یا آن را به
طلا، نقره و اشیای قیمتی تبدیل، و ذخیره کند (سید حسین میرمعزی؛ «مفهوم کنز از دیدگاه علم اقتصاد و اندیشمندان اسلامی»؛ ص ۲۳-۴۰.)
[15] ما افاء الله على رسوله من اهل القرى فلله و للرسول و لذی القربی و الیتامی‌و المساکین و ابن السبیل کی لا یکون دولة بین الأغنیاء منکم (حشر: ۷-۸)
[16] انما المؤمنون اخوة (حجرات: ۱۰.)
[17] و اذکروا نعمة الله علیکم اذ کنتم أعداء فألف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته اخوانا (آل عمران:۱۰۳)
[18] «مواسات» از باب مفاعله است. می‌گوید: « آساه بماله: أناله منه و جعله فیه أسوة»؛ یعنی بخشی از مال تم را در اختیار او گذارد و او را در استفاده از مال خود مساوی با خود قرار داد. تلفظ این کلمه با واو نیز یعنی «مواسات»، لهجه دیگری است و به همین معنی است (ر.ک: اخوان حکیمی، الحیاة؛ ج۵، ص۱۵۷. به نقل از: ابن منظور، لسان العرب، ذیل «مواسات».)
[19] النّبی فیما رواه الإمام الصادق: «من واسی الفقیر من ماله، و أنصف الناس من نفسه، فذلک المؤمن حقاه محمدبن یعقوب کلینی؛ اصول کافی، ج ۲، ص ۱۴۷.)
[20] الإمام علی(ع) : «خیر إخوانک من واساک، و خیر منه من کفاک» (عبدالواحد آمدی؛ غررالحکم و درر الکلم؛ ص ۱۷۲.)
[21] الإمام علی : «المروءة مواساة الإخوان بالأموال، و مساواتهم فی الأحوال» (همان، ص ۹۸.)


منبع: خسرو پناه، عبدالحسین، در جستجوی علوم انسانی اسلامی، تحلیل نظریه‌های علم دینی و آزمون الگوی حکمی‌- اجتهادی در تولید علوم انسانی اسلامی، جلد دوم، قم، دفتر نشر معارف، 1393 ش.

بیشتر بخوانیم:
مبانی نظری اسلام در نظریه مصرف
مبانی نظری میلتون فریدمن در نظریه مصرف
نظریه تابع مصرف فریدمن